کد مطلب:30707
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:31
برهان صديقين را توضيح دهيد و بفرماييد در برهان علت العلل كجا تسلسل صورت مي گيرد؟
براي اثبات خدا به برهان هايي استدلال شده , از جمله : برهان ازطرق حركت , برهان حدوث عالم ,برهان نظم و برهان صديقين .
برهان صديقين به دو طريق مطرح شده ; يكي طريقه اي كه بوعلي سينا مطرح كرده و ديگري طريقه اي كه ملاصدرا بيان كرده است .
برهان صديقين بر طريقهء بوعلي سينا:
بوعلي سينا برهان معروف خود را كه از راه تقسيم موجود به واجب و ممكن و نيازمندي ممكن در وجود به مرجّح و امتناع دور و تسلسل علل , وارد شده است , مي خواند و مدعي است اين برهان بر سائربراهين شرافت دارد, زيرا اشيا و مخلوقات واستطه براي اثبات حق قرار نگرفته است . در اين برهان اشيا واسطه ءاثبات ذات واجب قرار نگرفته اند, آن چنان كه متكلمان و ارسطوئيان اشيا را از اين جهت كه حادث يا متحركند,واسطه قرار داده اند. در اين برهان يك تقسيم عقلي به كار برده شده كه موجود يا واجب است يا ممكن و قسم سودمحال است و نيازمنديِ ممكن به مرجح بديهي است و بعد با امتناع دور و تسلسل به اين نتيجه مي رسيم موجودي كه واجب است , ديگر احتياجي به موجود ديگر ندارد و علتي نمي خواهد; پس هر ممكني به علتي كه واجب است ,منتهي مي شود, ولي هر واجبي ديگر علت نمي خواهد, زيرا اگر علّت بخواهد, آن علّت اگر دوباره واجب باشد, بازعلت مي خواهد و همين طور اين تسلسل در علل است كه محال مي باشد. بو علي سينا اين نحوه استدلال را بر اين كه خداوند متعال واجب الوجود است و نيازي به علّت ندارد, مي نامند.
اما صدرالمتألهين اين برهان را كمال مطلوب نمي داند, زيرا درست است كه در اين برهان , مخلوقات واسطه قرارنگرفته اند, ولي از جهتي مانند برهان متكلمان (برهان از طريق حدوث ) و برهان طبيعيون (برهان از طريق حركت )است , زيرا در واقع در اين برهان كه از خواص ماهيات است , واسطه شده است .
لذا ملاصدرا برهان صديقين را به نحو ديگري مطرح كرده كه هيچ واسطه اي در آن به كار نرفته است .
ايشان براي تبيين برهان خود چند اصل را به عنوان مقدمه لازم مي داند:
1 اصالت وجود; يعني آن چه كه تحقق دارد, حقيقت وجود است , و ماهيات موجودات بالعرض و مجازي هستند.
2 وحدت وجود; به اين معنا كه حقيقتِ وجود كثرت بردار نيست و وجود يك واقعيت است , امّا داراي مراتبي مثل نور است كه شدت و ضعف دارد, اما همه اش نور است .
3 حقيقت وجود عدم برادر نيست . موجود از آن جهت كه موجود است , ديگر معدوم نيست و معدوم نمي شود.
4 حقيقت وجود مساوي با كمال است و هيچ نقصي در حقيقت وجود نيست و اگر در مواردي نقصي پندارمي شود, از عدم ناشي مي شود, مثلاً بيماري در انسان ناشي از عدم است و اين نقص مربوط به وجود از آن جهت كه وجود است , نيست . انسان چون سالم نيست , بيمار و نقص است و سالم نبودن عدمي است . اكنون پس از طي اين مراحل و قبول اين اصول مي گوييم : حقيقت هستي موجود و عدم بر آن محال است و اين حقيقت وجود مشروط به هيچ شرطي نيست , چون كه هستي است , موجود است و هيچ علت و ملاكي نمي خواهد. خدا كه مصداق تمام هستي و عين وجود است , موجود است و هيچ دليل و علتي بر وجودش نمي خواهد. بنابراين احتياج به علت يا عللي نيست و دور و تسلسل لازم نمي آيد. سپس بنابر نظريهء مرحوم ملاصدرا حقيقت هستي در ذات خود مساوي است با ذات لايزال الهي ; پس اصالت وجود, عقل ما را مستقيماً به ذات حقّ رهبري مي كند و احتياج به واسطه اي نيست .(1)
(پـاورقي 1.مرتضي مطهري , مجموعهء آثار, ج 6 ص 987
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.